فقط برای اینکه یادم بمونه با وجود اون قیافه‌ی آزرده‌ای که هروقت حرفش می‌شه روی صورتم می‌شینه، امروز وقتی توی شلوغی بازار صورتم کوبیده شد تو قفسه‌ی سینه‌ی اون آدم غریبه چطور یهو لرزیدم و از تصور اینکه فلان دوست قدیمی بوده احساس امنیت کردم و چند لحظه همونطور خیره‌خیره نگاهش کردم. 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها